روابط عمومی متعلق به زمانیست که ارتباطی برقرار نمیشد. باید اسم این نهاد «دستگاه ارتباطی» باشد؛ به این معنا که محل ارتباط است و نه اینکه خودش یک رسانه باشد.
درواقع محل ایجاد ارتباط بین رسانهها و کارشناسان افکار عمومی با بخشهای مختلف یک سازمان است.
در یک وزارتخانه صدها مرکز وجود دارد که کارکردشان بسیار تخصصی است و اطلاعات تخصصی دارند. در صورتی که الان فکر میکنند به عنوان یک رسانه باید چند دوربین، خبرنگار، عکاس و کارکرد رسانهای را خودشان داشته باشند.
تصور کردهاند باید به جای اینکه بستر ارتباط با رسانهها را فراهم کنند، خودشان یک رسانه هستند و دیگر نیازی به رسانههای مستقل ندارند.
فکر میکنند این رسانهداری، عرضه و تقاضا را حل میکند؛ خوشحال هم هستند. اجازه دسترسی به رسانهها را نمیدهند؛ در صورتی که رسانهها، از زوایای پنهان موضوع را پیدا میکنند و برای اثرگذاری نزد مخاطب جذابیت خواهند داشت.
محمد خدادی در پایان با نقد عملکرد رسانهها و خبرنگاران گفت: «رسانههای ما پوششی هستند، نه سوژهای و باید سوژهای باشند تا به ارزش خبری برسد.
سوژه چیزی است که دغدغه افکار عمومی است. ناپیداها را پیدا کند. ما الان در حال تولید نظرات افراد هستیم، به گمان اینکه درمصاحبه با افراد مختلف نیاز مخاطب را بر طرف می کنیم؛ مصاحبههای تلفنی با افرادی که حرفهایشان نه اهمیتی دارد و نه ارزشی. باید اطلاعات تولید کنیم.
همچنین در حالی که باید خبرنگار یک هفته وقت بگذارد و اطلاعات جمعآوری کند تا به سوژه برسد. ممکن است در این میان نظر دو نفر را هم بگیرد، ۸۰ درصد اطلاعات است و ۲۰ درصد نظرات افراد. نظراتی هم که میگیرد در مورد تحقیقاتی است که انجام داده است.
کار ما الان به جایی رسیده که خبرنگاران سوال هم ندارند؛ یعنی نمیرود مطالعه کند تا سوال در بیاورد، چون خودش به موضوع اشراف ندارد. به همین دلیل اطلاعات ارزشمندی را تولید و نشر نمیکند.
پس نباید انتظار داشت که مرجعیت رسانه با این مدل استمرار پیدا کند. به صورت طبیعی، مخاطب خودش را از دست میدهد و مخاطب با جستجو جواب خود را پیدا میکند. حتی اگر به اطلاعات ناقص یا حتی جعلی دسترسی پیدا کند راضیتر است تا اینکه تعریف و تمجید دریافت کند.